درود بر تو ای ماه، ماهی که آرزوهای ما را به هدف نزدیک می ساختی و اعمال ما را در فروغ خویش روشن می داشتی! سلام بر تو! ای هم دم عزیز که تا هم دم ما بودی، قدر تو را نیک نشناختیم و هنگامی که ترک ما گفتی، از فراق تو فاجعه ای عظیم یافتیم و خاطر ما پریشان و آزرده شده است. سلام بر تو! ای مهمان گرامی که وقتی قدم به خانه ما نهادی، سخت شادمان شدیم و روزی که از خانه ما رفتی، شادی ما پایان یافت. سلام بر تو! ای گران مایه که در کنار تو قلب های ما به نرمی و مهربانی گرایید و گناهان ما از برکت تو کاهش یافت. سلام بر تو! ای یار عزیز که با کمک تو بر شیطان چیره شدیم و از برکت تو راه احسان را شناختیم. سلام بر تو! که به خاطر تو چه بسیار بنده گنه کار از قید عقوبت رسته و چه خوش بخت است آن کس که حرمت تو را رعایت کرده است. سلام بر تو! که زنگ گناهان را از لوح قلب ها می زدودی و بر خطایا و معاصی، پرده رحمت می افکندی. سلام بر تو! که مدت تو در چشم تیره بختان دراز و خسته کننده بود، ولی در قلب پارسایان، فروغ و حرمتی فراوان داشتی. سلام بر تو! ای ماه بی نظیر که هیچ ماه مانند تو نتواند بود. سلام بر تو! از همه کس و همه چیز و سلام بر تو که هر چه با تو بود، همه سلام و سلامت بود. سلام بر تو! آن چنان که به دنیای ما با برکات و خیرات فرود آمدی و آلایش گناهان را از جامه ما شستی. سلام بر تو! که هنگام وداع، خویشتن را از تو بیزار نمی بینیم و روزه را که یادگار توست، هرگز ترک نمی کنیم. سلام بر تو! که هنوز به ما نرسیده، مشتاق مقدم تو بودیم و هنوز ما را ترک نگفته، به یاد روز جدایی، خاطری پریش و اندوهگین داشتیم. سلام بر تو! که بدی ها در جوار تو از ما دور بود و هر چه برکت و خیر بود، در کنار تو بر ما ارزانی شده بود. سلام بر تو! که همه شب در اشتیاق روز تو ستاره می شمردیم و همه روز از روز پیش، به تو مشتاق تر بودیم. سلام بر تو و بر آن فضایل که از وجود آن بهره مند نشدیم و بر آن برکات که نصیب ما نشده است.. فرازهایی از سلام و درود امام سجاد علیه السلام در وداع با ماه رمضان
2. رمضان می رود (اشعار)
رمضان می رود و می بَرد از کف ما | آن که سی روز صفا یافت از او محفل ما |
رمضان رفت و دریغا که به امضا نرسد | طاعتِ ناقصِ ما، روزه ناقابل ما |
رمضان، عقده گشا بود گنه کاران را | وای اگر او رود و حل نشود مشکل ما |
وای بر ما اگر از این همه نعمت نبوَد | جز یکی جرعه آب و لب نان حاصل ما |
مؤید وقت عزیز رفت
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت | در دِه قدح که موسم ناموس و نام رفت |
وقت عزیز رفت، بیا تا قضا کنیم | عمری که بی حضور صُراحی و جام رفت |
دل را که مرده بود، حیاتی به جان رسید | تا بویی از نسیم مِی اش در مشام رفت |
در تاب توبه چندان توان همچو عود | مِی ده که عمر در سر سودای خام رفت |
حافظ وداع با رمضان
برگ تحویل می کَند رمضان | بار تودیع بر دل اخوان |
یار نادیده سیر، زود برفت | دیر ننشست نازنینْ مهمان |
ماه فرخنده، روی بر پیچید | و علیک السلام یا رمضان |
الوداع ای زمان طاعت و خیر | مجلس ذکر و محفل قرآن |
مُهر فرمان ایزدی بر لب | نفْس در بند و دیوْ در زندان |
تا دگر روزه با جهان آید | پس بگردد به گونه گونه جهان |
بلبلی زار زار می نالید | بر فراق بهار، وقت خزان |
گفتم اَندُه مبر که باز آید | روز نوروز و لاله و حیران |
گفت ترسم بقا وفا نکند | ورنه هر سال گُل دهد بستان |
یارب آن دم که دم فرو بندد | ملک الموت واقف شیطان |
کار جان پیش اهل دل سهل است | تو نگه دار جوهر ایمان |
سعدی